زکریای رازی اومد و رفت ...
اما هنوز در همسایگی ما مادری اسپند دود میکند ...
انیشتین اومد و رفت ...
فروید اومد و رفت ...
استیو جابز هم پدر تکنولوژی نوین هم اومد و رفت ...
پدری گوسفند میکشد...
دختری طالع بینی میخواند که شوهرش باید متولد چه ماهی باشد ...
پسری پشت ماشینش مینویسد ...عقب ماندگی در داشتن دموکراسی و نداشتنش نیست در زیر پوست شهر است.
پاسخ تند دکتر ناصر انقطاع به سخنان صادق زیبا کلام در مورد عید نوروز چندی پیش دکتر صادق زیبا کلام در یک کنفرانس دانشجویی با حضور حسین الله کرم در دانشگاه قزوین اظهار داشت: «من یک موی محمد بن عبدالله را به صد تا کوروش، داریوش، خشایار و گذشته ایران، تخت جمشید و پرسپولیس نمیدهم. شما اگر به دانشگاه تهران بیایید و از دانشجویان من بپرسید که آیا آقای دکتر زیبا کلام عید نوروز را به شما تبریک می گوید یا نه، یک دانشجو هم پیدا نمی کنید که بگوید آقای دکتر زیبا کلام عید نوروز را
تبریک می گوید. می دانید چرا؟ چون من آن را خیلی قبول ندارم. از نظر من
عید، دو عید قربان و عید فطر است همان دو عیدی که رسول الله جشن گرفته
و بزرگ دانسته است.»
جوابیه دکتر ناصر انقطاع (در هفته نامه فردوسی امروز):
در دوره ما
دارا گدا شد، دهقان فداکار پیر شد، چوپان دروغ گو عزیز شد، کوکب حوصله مهمان را ندارد، کبرا دماغش را عمل کرد، روباه و کلاغ دستشان در یک کاسه شد، حسنی گوسفند هارا ول کرد در شرکتی آبدارچی شد، کوروش را بردند آسایشگاه سالمندان خواباندند، آرش کمانگیرمعتاد شد، شیرین، خسرو و فرهاد را پیچاند با اسفندیار زدن به کیف قاپی، کاوه هم شد مسافر کش، افراسیاب رفت خارج پناهنده شد، رستم از گشنگی سیمرغ رو منقل کباب کرد، سهراب رو هم تو زندان کشتند..به راستی چه به روز ما آوردند؟
نویسنده: بابک ایران بان
۱۳۸۸
اینجا ایران است..
سرزمین واژه های وارونه
جایی که گنج، جنگ می شود؛
داد، بیداد می کند؛
درمان، نامرد می شود؛
قهقهه، هق هق می شود؛
اما درد از هر طرف درد است..
من هم سن و سال پسر تو هستم، تو هم سن و سال پدر من هستی..
پسر تو درس می خواند و کار نمی کند،
من کار می کنم و درس نمی خوانم..
پدر من نه کار دارد، نه خانه،
تو هم کاری داری هم خانه، هم کارخانه؛
من در کارخانه ی تو کار می کنم..
و در اینجا همه چیز عادلانه تقسیم شده است:
سود آن برای تو، دود آن برای من..
من کار می کنم، تو احتکار می کنی..
من بار می کنم، تو انبار می کنی..
من رنج می برم، تو گنج می بری..
سلامتی دختر بچه ی فقیری که وقتی قدش به شیشه پرادو نرسید لاستیکاش و پاک کرد..
عیدتون مبارک..
بفروش! تنت را را حراج کن...
من در دیارم کسانی را دیده ام که دین خدا را چوب میزنند
به قیمت دنیایشان
شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن میفروشی نه از دین..!