تارنگار غلامعلی غلامیان

من آن کسم که می خواهد همه چیز را دگرگون کند

تارنگار غلامعلی غلامیان

من آن کسم که می خواهد همه چیز را دگرگون کند

هیمه..

نه آن که فکر کنی سرد است

که من

در تهاجمِ کولاک

یکجا تمامِ هیمه هایِ جهان را

انبار کرده ام

در پشتِ خانه ام

و در تفکرِ یک باغ آتشم

به تنهایی

من هیمه ام

برادرِ خوبم ،

بشکن مرا

برایِ اجاقِ سردِ اتاقت

آتشم بزن .....

من هیمه ام

برادرِ خوبم....


خسرو گلسرخی

شعری برای زخم


این سرخ گونه
هرگز سخن از درد
نرانده ست ....
درون آتش می زید
و هراس را با او
یارای برابری نیست ....
خاموش نشسته به انتظار ،
زخم را
و گلوله را پاس می دارد
تا آن روز
کز جراحت سهمگین خویش
پرچمی برافرازد ....
این سرخ گونه که
خاموش نشسته به انتظار
تمامی تنِ من ،
سرزمینِ من است.... .
خسرو گلسرخی

یک با یک برابر نیست با نقاشی سالوادور دالی..

شعر زیبای زیر را از خسرو گلسرخی بخوانید و با نقاشی بسیار زیبای سالوادور دالی مقایسه کنید .

معلم پای تخته داد می زد

صورتش از خشم گلگون بود

و دستهایش به زیر پوششی از گرد پنهان بود…

ولی آن ته کلاسی ها

لواشک بین هم تقسیم می کردند

دلم می سوخت بحال او که بیخود هو می کرد

و با آن شور

تساوی های چیری را نشان می داد

با خطی روشن

به روی تخته تاریک

که از ظلمت چو قلب ظالمان تاریک و غمگین بود

تساوی را نوشت

بانگ آورد:

که یک با یک برابر هست

که یک با یک برابر است..

بناگه از میان جمع شاگردان یکی برخاست

همیشه یک نفر باید بپاخیزد

به آرامی سخن سر داد:

این تساوی اشتباهی فاحش و محض است..

نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره شد با بهت

معلم مات برجا ماند

و او می گفت…

اگر یک فرد انسان واحد یک بود…؟

آیا باز هم یک با یک برابر بود…؟

سکوت مدحشی بود و سوالی سخت

ادامه مطلب ...