تارنگار غلامعلی غلامیان

من آن کسم که می خواهد همه چیز را دگرگون کند

تارنگار غلامعلی غلامیان

من آن کسم که می خواهد همه چیز را دگرگون کند

کوبانی

امشب، کوبانی مرکز زمین و محور زمان است.

امشب قلب میلیون‌ها انسان در کوبانی می‌تپد. امشب کوبانی غرور و شکوه و رنج را دوباره ترجمه می‌کند. آسمان شهر ابری است. نفس‌های کوبانی بوی باروت می‌دهد، بوی جسد، بوی خون.

مدرسه‌های کوبانی می‌پرسند: چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا فرزندانم یک بار دیگر بازخواهند گشت تا با عشق و علاقه خواندن و نوشتن به کُردی را دوباره پی بگیرند؟
کودکان کوبانی از یکدیگر می‌پرسند: بزرگتر‌هایمان قوی‌تر هستند یا آنانی که قصد جان ما و بزرگتر‌هایمان را کرده‌اند؟ 
ادامه مطلب ...

اینجا مهد دفن آرزوهای کودکی است..

جهنم آن دنیایت را تو ساخته ای...

جهنم این دنیایت را ما...

این است درد من...

مرا انداخته ای گوشه ای از جهان جهنمی انسانهایت... 

ادامه مطلب ...

طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

یادمان باشد از امــــــروز جفایی نکنیم / گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
خود بتازیم به هر درد که از دوست رسد / بـــــــــهرِ بهبود ولی فکــــر دوایــی نکنیم
جای پرداخت به خود بر دگران اندیشیم / شِکوه از غیر، خطا هست خطایی نکنیم
یـــــــــــــاور خــــویش بدانیم خدایاران را /جز به یاران ِ خدادوست وفــــــایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنهـــــــا ماند / طلب عشق ز هر بــی سر و پایی نکنیم
گر که دلتنگ از این فصل ِ غریبانه شدیم / تا بهـــاران نرسیده است هوایی نکنیم
گِلـه هرگــــز نبُود شیوه ی دلـسوختگان / با غم خویش بســــازیم و شفایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلـــی را چیدیم / وقت پــرپـــر شدنش ســاز و نوایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنــــر انسـان نیست / گـر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم
و به هنگام نیایش سـرسجاده ی عشق / جز برای دل محبـــوب دعــــــایی نکنیـــم
مهــــــربانی صفت بارز عشــاق خداست / یــــــــادمان باشد از این کار اِبایی نکنیم..

روز جهانی زن

روز جهانی زن بر همه آزادگان گرامی باد..
روز جهانی زن بر همه آزادگان گرامی باد..
زن سینه‌های برجسته نیست
موی مش کرده
ابروی برداشته
لبانِ قرمز نیست
زن لباسِ سفید
شب با شکوه عروسی
بوی خوشِ قرمه سبزی
هوسِ شب‌های جمعه
ادامه مطلب ...

من..

من
چه دوحرفی وسوسه انگیزیست..
این من!
نه در پی عشق است نه تشنه ی مهربانی..
فراری از پسران مانکن پرست و دختران آهن پرست..
فقط برای خودم هستم... خود خودم! مال خودم!
صبورم و عجول!!
سنگین و سرگردان!!
مغرور...
با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد!!!
و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرسی نه سیرت آدمی؛ هیچ ندارم
راهت را بگیــر و بـــــــرو..
حوالی من توقف ممنــــوع است!

درس امروز آتش و خاکستر است..

درس امروز
آتش و خاکستر است 
هلاله* .. بخوان 
پاوه وه موری* تو از همه بهتر است!
...
- خانم معلم! اجازه؟! 
- جانم! بگو
- صدای هیوا *... ولی پر سوزتر است 
- هیوا! تو بخوان ... منتظر است گوش همه کوه و در و دشت 
این زنگ -با اشک و آه- زنگ آخر است 
- بچه ها! همه با من همصدا 
تکرار کنید:
هی رو* ... روله رو *... گیانه کم* ... 
- مگر محشر است؟
- خانم! آتش! اینجاست! دم در است 
- کلاس تمام ... ! و...
همه جا خاکستر است 

سیروس قامشلو
* هلاله - آلاله . نام دخترانه ی کردی 
*هیوا - امید نام دخترانه
* پاوه موری - نوحه خوانی در عزا 
* هی رو - ای وای .... در تعجب از حادثه
* روله رو، گیانه کم - ای وای فرزندم، ای جانم .... ادات آوازی در خواندن

حال و هوای ما..

چند سال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم.

ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و .. سرم هوار شدند و فریاد زدند که (ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر(.

رفتم خواستگاری، دختر پرسید: مدرک تحصیلی ات چیست؟ گفتم: دیپلم تمام! گفت: بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشو برو دانشگاه. رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم، برگشتم رفتم خواستگاری، پدر دختر پرسید: خدمت رفته ای؟ گفتم: نه هنوز. گفت: مرد نشده نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی. رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم، برگشتم رفتم خواستگاری. مادر دختر پرسید: شغلت چیست؟ گفتم فعلا کار گیر نیاوردم. گفت: بی کار! بی عار! انگل اجتماع! پاشو برو سر کار. رفتم کار پیدا کنم گفتند: سابقه کار می خواهیم. رفتم سابقه کار جور کنم. گفتند: باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم. دوباره رفتم کار کنم، گفتند باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم.برگشتم

رفتم خواستگاری گفتم: رفتم کار کنم گفتند سابقه کار، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی. گفتند: برو جایی که سابقه کار نخواهد. رفتم جایی که نخواستند. گفتند باید متاهل باشی! برگشتم رفتم خواستگاری گفتم: رفتم جایی که سابقه کار نخواستند ولی گفتند باید متاهل باشی. گفتند باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی. رفتم گفتم: باید کار داشته باشم تا متاهل شوم. گفتند: باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم. برگشتم رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!


نویسنده: سهیل! (فیسبوک)