-
ماورای تاریکی یک انسان
چهارشنبه 8 دی 1389 10:42
تاریخ: 07/10/1389 امشب دیگه پایانی بود واسه همه ی گذشته ای که داشتم، واسه یه ذره اعتقادی که فکر می کردم دارم، واسه همه ی اون چیزایی که فکر می کردم هستم و دیدم که نه اشتباه بوده. امروز رو باید ثبت می کردم تا هر وقت این پست رو خوندم به نهایت پستی یک انسان پی ببرم، ثبت کردم تا تاریک ترین روز زندگیم رو فراموش نکنم، تاریک...
-
امیر!
سهشنبه 7 دی 1389 10:28
خیلی مخلصیم امیر جون!
-
اندیشه های زندگی
یکشنبه 5 دی 1389 09:20
The best cosmetic for lips is truth زیباترین آرایش برای لبان شما راستگویی for voice is pray برای صدای شما دعا به درگاه خداوند for eyes is pity برای چشمان شما رحم و شفقت for hands is charity برای دستان شما بخشش for heart is love برای قلب شما عشق and for life is friendship و برای زندگی شما دوستی هاست No one can go back...
-
حسی از تو
چهارشنبه 17 آذر 1389 10:37
یه حسی از تو در من هست که می دونم تورو دارم واسه برگشتنت هرشب درارو باز میذارم . . .
-
سکوت تو
شنبه 6 آذر 1389 09:07
تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر می بینم . . واسه برگشتنت هرشب درا رو باز می گذارم . . کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم . . تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی ...
-
عید غدیر مبارک
چهارشنبه 3 آذر 1389 13:21
نام علی: عدالت؛ راه علی: سعادت؛ عشق علی: شهادت؛ ذکر علی: عبادت؛ عید علی: مبارک
-
عاشق ...
یکشنبه 30 آبان 1389 15:27
عاشق هر کس شدم او شد نصیب دیگری دل به هر کس دادم او زد به قلبم خنجری من سخاوت دیده ام دل را به هر کس می دهم شرم دارم پس بگیرم آنچه را بخشیده ام [ خیلی دوستتون دارم! ]
-
زندگی...
شنبه 29 آبان 1389 11:26
زندگی داستان مرد یخ فروشی ست که از او پرسیدند فروختی؟ گفت: نخریدند تمام شد! [ وقتی از غربت ایام دلو می گیرد * مرغ امید من از شدت غم می میرد دل به رویای خوش خاطره ها می بندم * باز هم خاطره ها دست مرا می گیرد ]
-
زندگی از دیدگاه استاد شریعتی
دوشنبه 26 مهر 1389 10:30
سلام دوستان امیدورام حال همتون خوب باشه! امروز می خوام تعریف زنده یاد دکتر علی شریعتی رو از زندگی براتون بنویسم! دکتر میگه: دنیا رو بد ساختن، کسی که تو دوستش داری دوستت نداره، کسی تو دوستش نداری تو رو دوست داره، کسی که تو دوستش داری اونم تو رو دوست داره اما رسم روزگار شما رو بهم نمی رسونه و زندگی یعنی این و این رنج...
-
یه روز یه ترکه یه رشتیه ...
چهارشنبه 21 مهر 1389 17:56
یه روز یه ترکه، اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.. ؛ خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛ یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد! جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو.. ، برای اینکه ما یه روزی تو این مملکت آزاد زندگی کنیم.. . یه روز یه رشتیه.. ! اسمش میرزا کوچک خان...
-
کوچه ...
یکشنبه 18 مهر 1389 11:37
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید: یادم آمد که شبی باهم از آن...
-
بلاهای یک دکتر
چهارشنبه 7 مهر 1389 11:30
آیا میدانید یک رئیس جمهور در دنیا به عنوان دکور و نماد یک ملت و کشور مطرح است و لحن صحبت و برخوردهای آقای رییس جمهور یک دولت باعث شده نگاه جهانی به ایران، یک نگاه منفی و نامناسب باشد و عواقب بسیار منفی در بر داشته باشد از جمله آنکه اعتبار گذرنامه ایرانی در بین ۱۹۴ کشور جهان به رتبه ۱۹۳ رسیده و فقط یک کشور وضع بدتری...
-
باقلم...
دوشنبه 22 شهریور 1389 17:15
با قلم میگویم: - ای همزاد، ای همراه، ای هم سرنوشت هر دومان حیران بازیهای دورانهای زشت. شعرهایم را نوشتی دستخوش؛ اشکهایم را کجا خواهی نوشت؟ فریدون مشیری
-
...
سهشنبه 16 شهریور 1389 12:11
منتظر باشید اینبار می نویسم به دور از هر چه تعلق خاطر می نویسم و آرمانها خویش را رسوا می کنم... می نویسم از یک طرز فکر آزار دهنده می نویسم تا بگویم کسی درک نکرد پسرک را، هیچ کس!!!!
-
نمی دونم!
یکشنبه 31 مرداد 1389 18:11
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه! یه چیزی ... یه حس عجیبی دارم خیلی عجیب!؟ [ ببین کی گفتم! ]
-
خدایا کفر نمی گویم!
یکشنبه 31 مرداد 1389 17:32
خدایا کفر نمی گویم! پریشانم چه میخواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر میگویی میگویی؟! خداوندا! اگر در...
-
قلم
سهشنبه 19 مرداد 1389 11:21
و من قلم را کنار می گذارم تا سکوت حرف هایش را نا تمام رها نکند! . . . منتظر باش، این آخرشه!
-
شعری با عنوان
پنجشنبه 7 مرداد 1389 10:22
//// لطفا در صورت استفاده از این مطلب، به منظور عدم سو استفاده از اثر نویسنده، منبع آن را نیز ذکر نمایید. .................. و خانه تو کوچه هاست کنار یادگار امام کنار بزرگراه یادگار امام و شاید تو یادگار امام باشی! سخت نیرنگ بزرگیست که من با تو غروب را زمزمه می کنم کنار جاده ای مخربه شاید بتوانم احساست را درک کنم پشت...
-
شعری با عنوان "سکوت"
پنجشنبه 17 تیر 1389 19:21
و اینک سکوت وادی تمام آرزوهای من است! . . با اشک می خوانم حس بچگانه ام را و زمانی که غروب می کند خاطرات دخترک دوره گرد شهر غربت من، خاموش می شود تک ستاره ام در آسمان ای سارق آرزوهای چندین و چند ساله ی من با خود گفته ای حس بچگانه ام چند می ارزد؟ گفته ای شب که می خوابم کابوس چه را می بینم؟ و سکوتت مرا از پای بدر خواهد...
-
داستان پرواز
شنبه 12 تیر 1389 09:59
من پرواز را با تو شروع کردم و با تو به پایان می رسانم دیروز از یکی از دوستام خواستم که عشق رو واسم معنی کنه و اون زیباترین معنی رو که از عشق درک کرده بود بهم گفت. اون گفت که عشق آسایش اونیه که دوستش داری، همین [ و من باور دارم این عشق را و این مفهوم را و شاید روزگار این چنین می خواهد و من آن را قبول دارم هرچند که تلخ...
-
دخترک دوره گرد
پنجشنبه 27 خرداد 1389 14:31
سلام دوستان عزیز خیلی دلم گرفته! امروز وقتی داشتم از سلف دانشکده برمی گشتم، صحنه ای دیدم که منو کاملاْ تحت تاثیر قرار داد... چقدر دردآور... کودکی ۶ یا ۷ ساله، لباس هایش با لباس پدرش یک رنج بود! چرک آلود و کثیف، لباس های یک دوره گرد... و یک موتور... فعلاْ نمی تونم بنویسم. بعداْ در موردش بیشتر با هم صحبت می کنیم......
-
زخم
سهشنبه 4 خرداد 1389 10:29
در زندگی زخمهایی هست که آدم نمیتواند جایش را به کسی نشان دهد! به همین دلیل رویش چسب زخم میزند. اساسا شاید درستتر باشد که بگوییم در زندگی چسبزخمهایی هست که آدم روی زخمهای ناجورش میزند! «چسب زخم - ابراهیم رها» پی نوشت اول: اول از همه برای خودم و بعد برای همه ی دوستان (؟) متاسفم! پی نوشت دوم : دلیل اش بماند برای...
-
منتظر من باشید
دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 21:58
منتظر من باشید همین روزها می آیم و با شما درد دل میکنم تا کمی از بی مروتی های روزگار بی در و پیکر برایتان بگویم. بگویم که چقدر این روزگار خشن است و ... منتظر من باشید صبح
-
شعر با عنوان: آهای شب تنهایی
شنبه 22 اسفند 1388 19:17
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA آهای شب تنهایی گریه کن باز دوباره دارم از غم می میرم گریه کن باز دوباره بارون نم نم ببار دارم برات می خونم برای توکه هستی همدم تنهایی هام منم گریم گرفته از غم این تنهایی ببار اگه که میشه تا من آروم بگیرم ببار منم می خونم از غم این تنهایی ببار که جز تو دیگه یاری ندارم اینجا...
-
سنگسار کردن در اسلام
شنبه 22 اسفند 1388 14:04
عایشه ابراهیم دوهولو ۱۳ ساله توسط حاکمین اسلامی در سومالی سنگسار شد! در استادیوم ورزشی شهر کیسمایو ، دختر نحیف و لرزانی را کشان کشان به محل اجرای مراسم وحشتناک و شنیع سنگسار کشاندند. این کودک وحشت زده را جنایتکاران دینی، سنتی، در مقابل چشمان هزار نفر، در خاک فرو کرده و با پرتاب سنگ به قتل رساندند و بدین وسیله در تاریخ...
-
ما ایرانی هستیم و بقیه...
پنجشنبه 20 اسفند 1388 10:30
ژاپن : بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد! مصر : درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند! هند : او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجرا های عاشقانه و اکشنی پیش می آید و سرانجام آن دو با هم...
-
یه شب بارونی تو تربت
پنجشنبه 20 اسفند 1388 10:28
سلام امروز شنبه 12 دی ساعت 01:24 بامداد (هوا: بارونی) تا چند دقیقه پیش زیر بارون تو باغ ملی (تربت حیدریه) بودم. امشب داره تربت بارون میاد. یه نیم ساعتی بود بیرون بودم زیر بارون با لباس خواب و پای برهنه؛ پسر نمی دونی چه حالی داد، من بودم و بارون و... خیلی حال داد یه کمی فکر کردم در مورد خودم ( گذشته، حال، آینده) در...
-
شعری با عنوان: شده ام دیوانه
پنجشنبه 20 اسفند 1388 10:25
به گمانم شده ام دیوانه بعد از آن روز که من دیده ام رویت را بعد از آن ناز و کرشمه بعد از آن خنده ی زیبا بعد از آن روز جدایی که گرفتند تورا از من شده ام دیوانه از غم تنهایی از غم این که چرا از تو دورم و چرا تو نمی دانی که من عاشق شده ام .
-
شعری با عنوان: منم از تبار عشق و امید
پنجشنبه 20 اسفند 1388 10:24
منم از تبار عشق و امید منم این گناه قلب سپید منم شکارشده ی کرشمه ی دخترکی منم گمشده ی قصه ی جوانکی منم آنکه بیزارم از هر چه قاصدکی منم جدا شده ی کلاس کنکوری منم جدا شده ی حیاط مدرسه ای منم شکست خورده ی رقابتکی منم رهاشده در رفاه بی کسی ام منم از تبار عشق و امید