آنچه جان
از من
همی ستاند
ای کاش دشنه یی باشد
یا خود
گلوله یی..
زَهر مباد ای کاشکی،زهرِ کینه و رشک
یا خود نفرتی.
درد مباد ای کاشکی،
دردِ پرسش های گزنده
جرّاره به سانِ کژدم هایی،
از آن گونه که ت پاسخ هست و
زبان پاسخ
نه،
و لاجرم پنداری
تریاقی نیست...
آنچه جان از من همی ستاند
دشنه یی باشد ای کاش
یا خود
گلوله یی.
احمد شاملو