تارنگار غلامعلی غلامیان

من آن کسم که می خواهد همه چیز را دگرگون کند

تارنگار غلامعلی غلامیان

من آن کسم که می خواهد همه چیز را دگرگون کند

...؟

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت: ببخشید آقا! من می‌تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد. مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری... خجالت نمی‌کشی؟ جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش‌های مرد عصبیشود و واکنشی نشان دهد، همان طورمودبانه و متین ادامه داد. خیلی عذر می‌خوام، فکر نمی‌کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می‌کنن و لذت می‌برن، من گفتم حداقل از شمااجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم... حالا هم یقمو ول کنین، ازخیرش گذشتم. مرد خشکش زد... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد..

نظرات 2 + ارسال نظر
رامین جمعه 10 تیر 1390 ساعت 04:13 http://ghoghnooschat.com

[گل][قلب]سلام!
دوست عزیز ما چت رومی زدیم و دوست داریم که تمام آدم های مهم ایرانی به اینجا بیاند و جمع دوستانه و پر از نشاط را به ارمغان بیاریم!دوستان شما منتظر شما هستند به امید پیروزی شما دوست عزیز!
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفریش ز یک گوهرند
دوستانی که می خواهند لینک بشند به این آدرس برند نظر بدند تا من لینکشون کنم
با تشکر مدیر چت روم
http://www.mojdebaran.blogfa.com

pashmakoo جمعه 10 تیر 1390 ساعت 18:03 http://www.pashmakoo.logsky.com

این قشنگ بود خیلی میسی دوست من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد