//// لطفا در صورت استفاده از این مطلب، به منظور عدم سو استفاده از اثر نویسنده، منبع آن را نیز ذکر نمایید.
..................
و خانه تو کوچه هاست
کنار یادگار امام
کنار بزرگراه یادگار امام
و شاید تو یادگار امام باشی!
سخت نیرنگ بزرگیست که من با تو غروب را زمزمه می کنم
کنار جاده ای مخربه
شاید بتوانم احساست را درک کنم
پشت دیواری از دروغ
نه، نه
دشوار است درک احساسات پسرک کارتن خواب
دشوار است درک آرزوهای کودکانه ات
و شاید یک بالشت تمام آرزوی تو باشد
بالشتت را چه کسی به امانت برده است!
تا تو هر شب مجبور باشی ضجه های زمین را گوش دهی
مجبور باشی تحمل کنی خشونت زمین را
آه که آسمان هم از بزرگی آمال تو میگرید
و من مانند دیگران
عبور میکنم از کنارت به سادگی
آی آدمها
چند می فروشید احساستان را
و شاید فروخته اید آن را به یک عینک آفتابی!
تا نبینید شلوار پاره ی پسرک را
.
.
بیا
بیا و با من بخوان
بخوان که غروب میگذرد و صبحی در راه است
تا عدالت آرزوهای کودکانه ات را برملا کند...
زیبا بود! مخصوصا انتخاب موضوعت خیلی به دلم نشست!