و اینک سکوت وادی تمام آرزوهای من است!
.
.
با اشک می خوانم حس بچگانه ام را
و زمانی که غروب می کند خاطرات دخترک دوره گرد شهر غربت
من، خاموش می شود تک ستاره ام در آسمان
ای سارق آرزوهای چندین و چند ساله ی من
با خود گفته ای حس بچگانه ام چند می ارزد؟
گفته ای شب که می خوابم کابوس چه را می بینم؟
و سکوتت مرا از پای بدر خواهد آورد
تا به صبحی آکنده از غم، جان بدر کنم!
//// لطفا در صورت استفاده از این مطلب، به منظور عدم سو استفاده از اثر نویسنده، منبع آن را نیز ذکر نمایید.