نه من دیگر بروی ناکسان هرگز نمی خندم دگر پیمان عشق جاودانی با شما معروفه های پست هر جایی نمی بندم شما کاینسان در این پهنای محنت گستر ظلمت ز قلب آسمان جهل و نادانیبه دریا و به صحرای امید و عشق بی پایان این ملت تگر ذلت و فقر و پریشانی و موهومات می بارید شما، کاندر چمن زار بدون آب این دوران طوفانی بفرمان خدایان طلا، تخم فساد و یأس می کاری؟
ادامه مطلب ...
یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 15:59